-
۱۵
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 01:59
میگویند همنشین و رفیق بدی هستی!
-
یک لقمه زندگی
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 01:08
مادامی که امید، آرزو و امیال وجود داشته باشد ما انسانها زنده می مانیم و زندگی می کنیم. حتی اگر جاذبه ایی در کار زمین نباشد و همچون حباب کف صابون در کسری از ثانیه در فضای لایتناهی حل و محو شویم. امید و آرزو میتواند همان کسر ثانیه را نیز فرح بخش و شادی آفرین جلوه دهد...! و مگر جز این میباشد که دوره ی عمر شصت یا هفتاد...
-
قحط الرجال
شنبه 18 اسفندماه سال 1386 00:09
دیکتاتورهای آریستوکلس کجا هستند؟!، آنها میتوانند خونی تازه در رگهای زندگی باشند و ما را از گنداب دموکراسی پوپولار و عوام زده نجات بدهند. آنها اگر یافت میشدند... ...افسوس، در اگر نتوان نشست!
-
دیر شدن اینگونه بود
جمعه 17 اسفندماه سال 1386 01:19
فردا آمد و رفت حالا امروز هست و... ت م ا م ش د، ام ر و ز ... دیروز یادش به خیر!
-
سوی بی سو
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 00:11
فردا خیلی دیر است...
-
بدون کدپستی!
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 02:00
سلام حال احوال شما؟! چه خبر از اون طرفا؟!خوش میگذره؟!دوستان قدیمی اون طرفا در چه حال و احوالی هستن ؟!شنیدم همین روزا مشخص میشه که باید کدوم طرف بهتون زمین بدن...، اونجورا که شنیدم و برام خبر آوردن، همه ی کارا رو نظم پیش میره و الحمدالله از این بابت هیچ جای نگرانی و دغدغه ایی نیست. امیدوارم هرچه زودتر تکلیف سکونت همه...
-
یکی از شب ها
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 03:17
از تو دورم...!
-
فصل پنجم
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 17:47
فصلی جدید، پشت پنجره های دود گرفته ی شهر به انتظار نشسته...!
-
روزها
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 17:41
معشوقه... قصه ی خسته شدن را نشنید بی تفاوت...، بی نگاه روی عشق هاشور کشید دیروز... فصل پنجم بود که رفت فصل بی سمبل ها امروز ... لبریز از تهی بودن بود پر زخالی شدن اندیشه فردا... پشت پرچین خیال وه چه بی احساس، قدم خواهی زد ۱۲اسفند۱۳۸۲
-
از ۸ تا ابد
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 02:39
بی مقدمه، بی مکث دخترک، اگر ترانه میخواهی مینویسم فریاد تو نخوان، هیچ نگو روی این بوم سیاه میکشم یک دریا اما این دریا نیست مسخ هر آبی بیرنگ نشو چه کسی گفته که دریا آبیست یا دلت بارانیست... قِصه غُصه ی ما ...، تکراریست نقش تکثیری تو...، تکراریست نفحات نفست...، شیطانیست دوستت دارم دوست...، قلابیست گل سرخِ عُشاق...،...
-
قبله ی عالم
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 22:06
غیر از بت و بت پرسـتی و خدمت بت هیچ نیامـوختی بت پرست، همیشه بت پرست بمان، بت پرست بمیر
-
شهر کلاه
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 03:27
باد شدیدی شروع به وزیدن کرده بود و عابران هرکدام کلاه خود را محکم و دو دستی چسبیده بودند، بعضی ها یک لحظه حواسشان پرت میشد و باد کلاهشان را به هوا پرتاب میکرد ، به دنبال کلاه می دویدند، اما خیلی بی فایده بود و از زندگی ساقط می شدند . نکته ایی که در این میان خیلی جالب به نظر می رسید، عدم توجه دیگران به این صحنه ها بود....
-
اتل متل، تموم شد
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 01:41
اتل متل یه دنیا یه عالمه خاطره یه دنیای بی فردا یه قصه ی بی مزه اتل متل جدایی عروسک کذایی اتل متل تباهی تا کی کلاه میزاری؟ اتل متل، جِر نزن نوبت من چرا سوخت؟ اتل متل، حسن کو؟! عم غزی جون کجا رفت؟ گاو حسن پریشون یه دل داره پر از خون چه پشمیو چه کشکی هـمش تـو اول هستی عشقم که رفت هندستون خونم شده شبستون یه عشق دیگه...
-
روزی نفرین میشوی
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 01:27
ایکاش زمان لختی می ایستاد و منجمد می شد. توقف و ایستایی کوچک در حد کشیدن یک نخ سیگار!
-
۰ بزرگ
یکشنبه 16 دیماه سال 1386 17:01
صفر...، صفر...، صفر... ۰ ... ۰ ... ۰ یک هفته تمام خودمو پیش یه مشت آدم آشغال کوچیک کردم و بازم صفر گرفتم خود کرده را تدبیر نیست خود کرده را تدبیر نیست .................. تدبیر نیست .......................... نیست
-
ما...، شهروندان
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 01:07
-
شایقه و معبدهای ژوکر
سهشنبه 27 آذرماه سال 1386 13:22
1) آهای ... خدای کفار و فواحش امشب خلاف عرضو مَشیت بنده شیطانم سرسپرده ابلیس خادمِ اهریمنم شیطان هم اسیرتوست پس... بنده ی بنده ات میشود همان غلام تو 2) مستم و یاوه گو ...نه شرم باد اوج مستیم باز بنده، بندی توام به حرمت شراب دست بوس درگه توام 3) خدای با عَصا و بی رَسَن تمام فره گان... و مُغچگان و خیل موبدان اُلَمپ با...
-
بایکوت
جمعه 23 آذرماه سال 1386 02:01
یکی پشت میله ها شکست اما تو... قُفلِ نِکبتیو بشکن رفیق!
-
نقطه ها
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 00:08
چندتا نقطه... یعنی هیچی نبوده بین چشمای تو با این دل ما یعنی اینا ... همشون قصه بوده شعرای خط خطیِ کتاب زندگی بوده چندتا نقطه ... یعنی حرفو خط بزن دفتر زندگیو آتیش بزن رو دل زخمی ما شبو روز نمک بزن فروردین 84
-
نیایش (۲)
شنبه 17 آذرماه سال 1386 00:57
من بی تو چه کنم؟!
-
جهل مرکب
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1386 02:03
برای او که نمی بیند...، نمی خواند...، نمی گوید برای او که نمی خواهد... برای او که،... می نویسم! * * * چه حجم بزرگی شده این حماقت، لجاجت، اصرار و پایمردی بیجا نمی دانم...، حتی نمی دانم اینها که گفتم درست بود یا اشتباه... نمی دانم اینها که گفتم واقعیت بود یا شعار درست و از سلامت ذهن بود و یا بیمارگویه های ذهن ولله......
-
با یک گل...
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 04:01
بهاری در کار نیست!
-
شوکران فردا
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 00:12
چشمان هیز کوهستان آخر الامر... از خطِ بی حاصل گذشته خسته شد خطی بی فایده که تاوان نوشتنش یک عمر به طول انجامید خطی که... سال های جوانی در میان آن گم شد خطی تهی از فرصت جبران خطی با... طول هزار سال و عرضی یک روزه خطی عمود منصف نصف کننده ی بی انصاف نقطه ایی به معنای اتمام رسم می کند رسم می شود رسم روزگار همیشه ختم و......
-
بی عنوان ترین پست
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 00:26
ما...چند روزی است که هرچه میگوییم، به جای گوش دادن می گوید ته جیبت چه مقدار پول داری! هرچه میگوییم این گاو نر است...، باز میگوید بدوش پ.ن: این چند روز نباید فراموش بشود!
-
شایقه روسپی
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 23:42
هر مسجدی را امامیست لباده بر دوش و پیشوا و بر هر میکده شمعونی گمارده اند پیاله ریز و سفاک. بر خوان کلیسا اسقف و یا راهبه ایی اوراد خوان و بر هرعشرتکده ... ، فاسقه ایی روسپی حکمران درون معابد یک موبد، برهرآتشکده ایی یک مغ بچه و بر هر ویرانکده جمعی گرد آتش ، بدون رهبر ، خنیاگر و پای کوبان * * * ما دوزخیان هرکدام فاحشه...
-
پارادکس(۱)
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 19:35
میخواهم اعتراف کنم به شک اعتراف به اینکه احساس حماقت شدیدی پیدا کرده ام احساس میکنم عمرم در راه خدا پرستی حرام و زایل شد اعتراف کنم به عبادت کاسب کارانه اعتراف کنم به باخت در قمار خداپرستی اعتراف به ندامت از خدا جویی احساس میکنم خدا به راستی همان افیون توده ها برای زنجیر و به سلابه کشیدن خرد انسانی بوده است. اعتراف به...
-
نیایش (۱)
جمعه 25 آبانماه سال 1386 02:40
خدایا... شهر زیر تلی از دود و لجن خفته است برای من و دوستانم کمی باران نازل کنید ما نیاز شدیدی به این باران داریم لطفاً...خیلی زود برایمان بفرستید
-
فلک و بصر
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 21:53
-
thrust line
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 21:39
دیگر نباید خفت !
-
با من، نمان
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 15:05
اشک هایت، معشوقه چشمان سبز متبرک و نورانی است آن را به پای چون منی حرام نکن!