چشمان هیز کوهستان
آخر الامر...
از خطِ بی حاصل گذشته خسته شد
خطی بی فایده
که تاوان نوشتنش
یک عمر به طول انجامید
خطی که...
سال های جوانی
در میان آن گم شد
خطی تهی از فرصت جبران
خطی با...
طول هزار سال
و عرضی یک روزه
خطی عمود منصف
نصف کننده ی بی انصاف
نقطه ایی به معنای اتمام
رسم می کند
رسم می شود
رسم روزگار
همیشه ختم و...
نم نمک وصل بوده است!
اگر دلی داشتم برای هر دویمان (خودم و رضا مشتاق) دل می سوزاندم و اشک می ریختم .
سنگینم. بدجور.
سلام دوست عزیز، خسته نباشید...
دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :
365 حسرت را، همچنان می کشم بدنبالم ......
www.deltange-naseria.blogsky.com
موفق باشی ....
من باید از دست شوما ها چیکا رکنم ! یکی خودش رو پسر ۲۹ ساله معرفی میکنه اخر میشه بابای دو تا بچه ... یکی میگه دانشجوی ۲۷ ساله اس اخر میشه ... که بابات برات ماشین گرفته مسافر کشی میکنی !!! خدایا از دست اینا به تو پناه میبرم !!! شانس اوردی اینجا تاییده نداشت ... میشناسید که ؟ خانوم (آن) هستم ... بابت اون درد و دب هم تبریک ... خوشحال شدم اصلا امده بودم همین رو تبرکی بگه که شوکه شدم !! به هر حال (؛
خدمت شما دوست خیلی عزیز عرض شود که بنده طی سه سال گذشته با اسامی و کاراکترهای مختلف مطالب گوناگونی نوشتم .
اینو میتونی به این حساب بزاری که یه جورایی مثل خودت به نویسندگی علاقه دارم، منتها برخلاف شما علاقه ایی به خاطره نویسی ندارم ( و البته برای اونایی که خاطره نویسی میکنن احترام قائل هستم و معمولن چندین وبلاگ که در این سبک هستنو میخونم، از جمله وبلاگ شما که همیشه میخونم و به ندرت کامنت میزارم )
به قول حضرت امام خمینی رحمة الله علیه رضوان الله رررره: من ورزشکار نیستم ولی به ورزشکاران علاقه دارم
ما...،نیز خاطره نویس نیستیم ولی خاطره خونی را دوست داریم هوار هوارتا دی:
همه مطالبی که در وبلاگ تکنولوژی خریت میخوندید واقعی بود. حالا به نظر شما واقعی بودن اونا مهم هست و یا اینکه همه اون وقایع خاطرات شخصی خودم باشه ...؟!
اما..
اما...
مطلبی که این وسط خیلی خیلی مهم هست اینه که شخصیت های متفاوت من هیچگاه به نیت سوء استفاده و یا به قول معروف برای مخ زنی خلق نشده .( بر خلاف اون چیزی که متاسفانه به عمد یا سهو از طرف برخی از آقایون محترم در فضای وبلاگ و چت روم به کرات انجام شده)
بنده که خدای نکرده نیومدم از اون کاراکتر مهندس ممیز در چت روم استفاده کنم و مثلن بگم فلانی بیا شماره منو داشته باش و یا اینکه عجب چشم وابرو و سر و صورت ماهی داری و یا اینکه بخوام در زوایای زندگی خصوصی شما سرک بکشم !
من موندم با همه این اوصاف چرا بعضی از دوستان با شنیدن این مطلب که: ممیز، عطا، ابرام، مستر اسمیت و حاجی عباس همگی یک نفر بودن در قالب های مختلف نوشتاری ، تا حد زیادی ناراحت میشنوند و حتی خیلی از اونا رفاقت وبلاگی با بنده رو کنار میزارن؟! و فکر میکنن رضا مشتاق حق نداره در رابطه با فاحشه ...عرق خوری و زنا مطلب بنویسه و حتماً همیشه باید مثل مراسم اتو کشیده تلوزیون و سازمان های دولتی از خدا و گل و بلبل و آسمان عشق مطلب بنویسم .
و یا به عکس برخی از دوستان به اصطلاح متفاوت فکر میکنن حتمن و همیشه باید نوشته در حکم کاسه توالت باشه و مدام و بدون استثناء از الفاظ رکیک و زننده استفاده کنم
* * *
البته میدونم که این مطالب تا حد زیادی برای تو قابل درک هست .
اینارو باز یه جورایی بزار در ادامه همون درد و دلای دیشب ...، و اگر احیاناً در آینده بازم دوستی در این زمینه گلایه کرد اون شخص رو به همین نوشته ارجاع بدم .
بالاجبار این توفیق نصیبت شد که سنگ صبور رضا باشی دی:
دیگه روده درازی از جانب ما...!بسه
موفق باشی
سلام عرض شد آقا
مخلصیم
در اولین فرصت میام خدمتتون
حاجی ما اومدیم کامنت بنویسیم کف بر شدیم.......ممیز هم تو بودی؟؟؟؟رضا مشتاق اینجا.....رضا مشتاق اونجا....رضا مشتاق همه جا.....البته من برعکس دوستان میخوام یه ایول بهت بگم.....چون ثابت کردی آدم توانایی هستی تو نوشتن... به قول خودت تو که نیت به سو استفاده نداشتی.....تازه من یکی تو دنیای حقیقی هم کسی این کار رو بکنه شاکی نمیشم...این جا مه دنیای مجازیه
این شعرت یه حسی بهم داد ...... نمیدونم
به روزم....تحریک شدم که یه کامنت بدون اسم من هم برات بنویسم
بی اسم کامنت بذارم مثه خودت که گیج میکنی منم گیجت کنم
یا اینکه نه
اسم بذارم ؟
من هیچی از این کاره خدا سر در نمیارم
یعنی به نظر تو دلیلش من بودم که اون دو نفر از هم نرسیدن ؟
ولی من کاری نکردم
خدا نخواست برسن !!
شاید چون اون ظلمی که بهم شد حقم نبود
من که از خیلی چیزا میگذشتم !!
ولی به هم نرسیدن
از خودم گذشتم که به هم برسن ! نرسیدن !
چرا ؟
خدا نخواست
یا دید من خیلی ......
اونا که....
حالا اون یکی نامزد کرد
اون یکی هم میره یه نفرو ببینه
من موندم این وسط !!
نمیدونم چرا وقتی این نوشتتو خوندم یاده این چیزا افتادم
شاید فکر کردم من اون عمود منصف بودم
ولی من که کاری نکردم !
فقط حرف زدم...راهنمایی کردم..گفتم دلشو نشکن...گفتم بهت دروغ گفتن...گفتم حتما نمیتونه اون تورو میخواد
میخواد
میخواد
بعد بازم به هم نرسیدن
عجب کارایی میکنه این خدا ....
فهمیدی من کیم ؟
کی بود بهت میگفت داداچ
بعد کی بود با اینکه داداچش بی معرفت بود باز دیدش و واسش کامنت گذاشت !!
ولی خودمونیم نوشتت خیلی قشنگ بود
یادمه تو اون وبلاگت اینجوری ننوشته بودی
چون من بیشتر نوشته هاشو خونده بودم ولی حرف نزده بودم
الان حرف زدم
پس خیلی قشنگ بود !
تند تند نوشتم
اگه غلط املایی بود ببخشید
تند نوشتم که منصرف نشم
و سریع فرستادمش
چون میدونستم منصرف میشم
مثه الان !!
چرا اصلا ؟
<< مقصد هست اما راه نیست...>>
سلام رضا جان...نظرات خوندم.منم نظرم رو میگم : هر کی هستی و هر چی هستی مهم نیست...مهم اینه که یه همچین وبلاگی رو با این سر و شکل راه انداختی و .......
هر گوشش رو دیدم و سر زدم برام جالب بود...مهم اینه که خیلی چیزا که دیگرون نمیفهمن میفهمی و .........
مرسی که به منم سر زدی.
بدرود.