عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

پازل شصت و شیش

1...

یک روز اگر دود شوی

محو و نابود شوی

فردایِ روز بی تو بودن...

چگونه روزی خواهد بود؟!

2...

اصلن...، بگو ببینم

فردایِ دود شدن، محو شدن

بازهم فردایی می آید

روزی باقی می ماند

3...

بعدِ آتش گرفتنت، ستاره می ماند؟!

پشت دود ها، بازهم بهار می آید؟!

پیکرِ نحیف تب دارت، تا کجا ترانه می خواند؟!

با لب کدام معشوقه، عاشقانه نرد می بازد؟!

4...

گرچه مبنا همیشه صفر و یک بوده

مَبنی عمر، ضرب شصت دوران ها

ساخت و پاخت کثیف پنهانیست

بین پاندول ساعت و عمر آدم ها

5...

لاشه ها روی هم تلنبار است

چشم هایت همیشه تب دار است

زیر سیگاری لبالب از خاک است

خانه ها شکل کابوسِ عریان است

6...

مثل یک کابوس، بین فردا و پاندول ساعت

اشتراک یک لاشه از دیروز و امروز است

بین لب ها و سیگارت، آنچه نابود است

اولین عهد جاوید من و تو و سُلطان است

پایان...، شروع

 

عاقبت یک روز تمام میشوم

حباب روی آب...

خاک و ناپدید میشوم

درست مثل سال قبل

که هیچ شد، تمام شد

حباب روی آب شد...

نقش خاطرات رفته شد

 

یک روز من حلول میکنم

کنار سفره ها، طلوع میکنم

شکل شاخه ها ی آن درخت

ریشه میزنم، سبز میشوم

درست مثل سال بعد

که میرسد ز راه دور

 

گیسوان طلا...، سبز کهربا

مثل چشم های سبز تو

باز خوشه دانه میدهد

زیر خاک پخش میشود

...ریشه میزند

 

زندگی دوباره چرخ میزند

چرخ میدهد...

چرخ میخوریم

چرخ های زندگی

چه ماهرانه چرخ میکند!!!