عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

فعلن نبین، حرفی نزن

 

ایکاش عرق فروشِ خیابان چراغ برقِ دهه ی ۵۰بودم

یا یکی از عیاشان بی خیال تر از همه چیز آنتالیایی

مست کنار خیابان شماره ی ۴۰ هانوفر

یکی عربده کش لَش و هُرهُری

یا یک آقای خوشتیپ با کت نانوتکنولوژی

کفش چرم قهوه ایی سوخته و ریش بزی

...

به هرحال هرچه بودم و هرکه بودم

این نبودم ... اینجوری نبودم

نمی دیدم و نمی شنیدم و نمی دیدم

و...

نمی دیدم و نمی خواندم و نمی دیدم

و ...

نمی دیدم

 

*         *          *

 

ایکاش تو روشنفکر تریاکی و عرق خور را نمی دیدم

نمی دیدم که مستی و مثل سگ زیر تاج پستان زن زوزه میزنی

 

ایکاش تو پرچم دار آزادی را نمی دیدم، وقتی انبان پیپ را پر میکنی

نمی دیدم آخر شب در اطاق 209هتل جیلان، دلار در سوتین زن فرو میکردی!!

 

ایکاش موئمن نبودم و تو زاهد تسبیح به دست را نمی دیدم

نمی دیدم که تو نیز برای برآمدگی پستان زن له له میزنی

 

ایکاش پوتینت را واکس نمی زدم و تو داروغه ی زن باره را نمی دیدم

نمی دیدم پاسدار ناموس ملت چه حریص پستان ناموس ملت میلیسد

 

همه ی اینها به جهنم...، به درک...

حداقل ایکاش جماعت الکی خوش الکی ناخوش را نمی دیدم

 

*          *          *

 

اما دریغ هر روز این چشم ها، مثل سگ بو میکشد و می بیند

ایکاش به وارونه دیدن به نیمه ی پر لیوان عادت می کرد

 

آوخ که چشم بیعاره است

می بیند اما از خجالت و شرم کور نمی شود!!!

 

نظرات 12 + ارسال نظر
مرجان جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:42 ب.ظ

فقط این چشم نیست که گناهکاره ... گاهی باید کور و کر هم بشیم ولی زبان و گوش هم مثل چشم خجالت نمی کشن

سلی جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ب.ظ

عمو الان دیگه چشم ها که مبینه مشتاق میشه به اون چیزی که دیده ..چه برسه به اینکه خجالت بکشه...
الان دیگه خجالت سیری چند؟؟
از اینه الکی خوش ها رو ببینم خوشم نمی یاد..
شایدم خودم دارم میشم الکی خوش..اصن شدم الکی خوش..
تقصیر ماها نیس..تقصیر این زندگی بیخوده..

کاش نمی دیدم و بزرگ می شدم...

سلی جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:33 ب.ظ

عمو تو بیا به بچه ها بگو چیکار کنن...
تو بیاتا نشیم الکی خوش..
ناسلامت تو بزرگتر ماهایی...
بیا یه چیزی بگو بلکه از رو بریم..
خودتو می کشی کنار..اینجوری که کسی نیس بهمون چیزی بگه..
تو بیا گوشمونو بکش..
آره عمو..

سلی جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:35 ب.ظ

آره یادم هس شهرام که بود
خوش بودیم...
ولی الکی خوش نبودیم..!!!!!!!!!!!!

مردی که مرده بود جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:25 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

ملافه ها را شسته بوم و روی بند پهنشان کرده بودم.....بعد هم که باد آمد و همه را با خود برد چیزی هوبدا نشد الا...بند........

داش رضا .... گیر نده به این جاعت روشن فکر پیپ به دست و......به این زاهدان تسبیح به دست و......بابا این بدبخت ها همه آدم اند....میدونی چی میگم؟...آدم....
اگه از اول درست نگاه کنی....پشت اون نقاب خودشون رو ببینی...یه آدم رو.....اون وقت حیرون نمیشی.........

عبداله جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:00 ب.ظ http://DAMDAMI2.BLOGSKY.COM

بابا جماعتی که نظر را حرام میدانند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال!

سخت نگیر
در پناه هو

وارتان شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ب.ظ

سلام
برامدن سال نو را همراه با آرزوی خارج شدن ازین دور باطل زندگی بهت تبریک میگم .از خوندن یادداشتت مشعوف شدم و ازت سپاسگزارم.
بگذار هر کسی هر طور می خواد زندگی کنه و فقط آرزو کن شرایطی پیش بیاد که بتونیم اندکی با خودمون و دیگران صادقتر باشیم
یادت که نرفته کورش برای ملتش از اهورامزدا چی خواسته بود؟

دمدمی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:45 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

ایما نمی دانیم این تاثیر دود باحالی که الان رفتیم بالا یا رضا مشتاق دوباره ایما را از عذاب خفگی درآورد.
---
کامنتینگتو عشق است رفیق!

jesus شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:46 ب.ظ http://jesustears.persianblog.ir

چه بلیس بلیسیه!!...
چه ارازل اوباشی!!...

[ بدون نام ] شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ب.ظ

کت نانوتکنولوژی چیه عمو جون؟؟
:دی
اون شعر پایینی یه
آنکس که نداند
معلممون برا مثال واج آرایی اینو خوند..:دی
خیلی قشنگه
میسی..
کجاهایی حالا؟

پیر سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.saghiemastan.blogfa.com

یه کلوم . ختمه کلوم <<< به طرز اسفناکی ارادت داریم آق رضا >>>
بذار من جسارت کنم بگم ایکاش چی ...
ایکاش اول داوری در کار بود
بعدشم مش رضا چی ............
آهان
بذار بگم

ایکاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی

ایکاش بعد صد هزر سال از دل خاک
چون سبزه امید بر رمیدن بودی

آقا ما زیادی ......... ( آره خودش )

میباس ببخشید مشتی

گوش ماهی سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ب.ظ

خدا را شکر ما بالایی هایی را که شما گفتی ندیده ایم ولی الکی خوش الکی نا خوش زیاد دیده ایم هر روز اولیش هم خودمان .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد