عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

روزی نفرین میشوی

 ایکاش زمان لختی می ایستاد و منجمد می شد.

توقف و ایستایی کوچک در حد کشیدن یک نخ سیگار!

   

۰ بزرگ

 

صفر...، صفر...، صفر... ۰... ۰... ۰

یک هفته تمام خودمو پیش یه مشت آدم آشغال کوچیک کردم و بازم صفر گرفتم

خود کرده را تدبیر نیست

خود کرده را تدبیر نیست

.................. تدبیر نیست

.......................... نیست