هرچه گفتم دروغ بود
و هر دروغی که گفتم تاوانی داشت
این روزها یکی یکی و به ترتیب حساب پس میدهم.
باید همیشه به حساب ها رسیدگی کرد
و من به اعمال خود نظارت و حسابی نداشتم
خیلی راحت سخنرانی میکردم، به خوبی ها دعوت میکردم و خود را انسانی موجه و خوب جلوه میدادم و ...
همه و همه رذالت، پستی و مکرهای مکیاول گونه ی من بود.
دروغ، بدی و پلشتی ها طوفان سیاهی شده و هر روز بند بند زندگیم را ویران تر میکند
زبان، دست، پا و از همه مهتر ذهن من به حالت بیمار گونه ایی دیگران را بیرون از این فضای مجازی آزار داد...، دل های بسیاری شکست و جان های بسیاری بیمار و فرتوت شد.
خانه ایی ویران شد، زنی در آستانه ی فاحشگی قرار گرفت، بکارتی دریده شد، اموال مرده ایی به سرقت و تاراج رفت، آبروی انسانی بر باد رفت، نمازهای بسیاری قربة ابلیس خوانده شد، برای ریا، برای فتح و...و...و....، دفتر و نامه ی اعمال من به طرز فاجعه ناکی خط خطی و آلوده است.
من...، این انسان به اصطلاح ناشناس و اما واقعی.
من...، این انسان به اصطلاح انسان و نیکو خصال و اما ضد همه ی خوبی ها...
من...، این شاعر نیکو قلم و اما کریه نویس بر روی دل ها...
در دنیای بیرون از وب، یکی از فاسدترین و پلیدترین انسان های روی زمینم...
چیزی نیست داش یوسف
شنیدی میگن خود کرده را تدبیر نیست...
..
تا آخرشو بخون رفیق
در هر حال ممنون که فراموشم نکردی