...نه سفید هستم و نه سیاه
من،...دروغگوترین و خیانت کارترین انسان هستم.
یکی از انسان ها، یکی از همین ها که هر روز بی خیال و یا چشم چران و یا با کلی خیالات پوچ و یا سوت زنان در حالی که تکه ایی آدامس PKدر دهان دارد، از کنار دست شما عبور می کند.
تا حالا در خیابان به آدم ها نگاه کرده ایی...؟!
خب...من یکی از همان ها هستم!
من نیز مثل تو عابر خیابان های همین شهر هستم، دو کوچه بالاتر و یا پایین تر.
اصلن شاید من همان تو باشم!
دروغگوترین هستم، اما همیشه...حتی موقع سرودن دروغ ها در گوش ضمیر خود و شما همچنان صادق و رو راست هستم.
عاشق ترین و پر احساس ترین انسان روی زمین چه کسی هست؟!...
نیازی به جستجو نیست ....اینجا عاشق ترین و شارلاتان ترین انسان عصر حاظر برای شما از مغشوش های ذهن پراکنده اش می نویسد.
من...عاشق ترین، بی احساس ترین، پست فطرت ترین، مهربان ترین، دروغگوترین،صادق ترین،لکاته ترین،بی ریا ترین ، و صد چهره ترین انسانم.
ما همه این رنگی، این شکلی و این تیپی هستیم.
همه و همه ترکیبی از خوب ها و بدها هستیم...ما همه سطل رنگی هستیم از آمیزش رنگ سیاه و سفید.
تنها فرق من و تو در این است که رنگ سیرت بعضی از ما سفیدی بیشتری دارد و سطل سیرت بعضی ها کمی سیاهی بیشتری دارد.
ما همگی فرزندان حرام زاده، ناخلف و خطاکار حضرت آدم هستیم...و مکلف هستیم به انسان بودن...
باید داغ گناه حضرت قابیل را از چهره بزداییم ...وظیفه ی ما انسان بودن و انسانی زیستن است.
و تو...، دوست مهربانم. آیا برای انسان ها وظیفه ایی دیگر قائل هستی؟!!
ادامه...
مترسکان بازیچه دستند. از خود اراده ندارند انها سرگرم اند به شهوت و آلت و تن فروشی آیا ندیده ای در بالماسکه این مترسکان چگونه آدم نمایی را تمرین می کنند و این زنگوله ها که به صدا در می ایند نوید از راه رسیدن گله ای دیگر از این خران را می دهند و تف به ساحران که هیچ معجزه ای در آستین نگه نداشته اند می شناسم بوف کوری را که در ویرانه های شهر می میگسارد
چن ماه پیش توی بلاد کفر بلغارستان بودم !! در مدینه الفساد سوفیا !!!!! این سوفیا از وقتی که می رسی توی فرودگاه بیشترین چیزی که جلب توجه می کنه نقاط برجسته و نیمه عریان شده ی نسوان است !! به قول "ف.م.سخن" دیگه از تبرج گذشته بود و خود برج بود !! یه روز از یکی از دوستان بلغاری که همراهم بود و از قضا هم ضعیفه ای بود زیبا روی !! سوال کردم چرا ملت اینجا اینقده س ک سی هستن ؟ توی اروپای غربی اینجوری نیس !! با لبخندی مرموز جواب داد : ایتز بیکاز آف ودکا !! از اون روز همش فکر می کنم که اگه حافظ هم بلغاری بود و شیراز معدن لب لعل و کان حسن و ودکا و ... حالا حکایت دست نوشته ی زیبای تو هستش که این قوم را با قوم لوط در محک قیاس می بری ...
اگر امشب سما صاف و منیر است... عجب منما که حالی بی نظیر است... بهین عیــــــــــــدی از ان اعیاد زیبا میان شیعیـــــــــان عید غدیر است... و............. امیدوارم هر روزت پر باشه از یاد علی ؛عشق علی؛لطف علی. همین ـــــــــــــــــــ تاااااااااا دوباره[گل]
میگم یادته قبل از ساخت این وبلاگ یه وبلاگ دیگه به همین آدرس ساخته بودی و آدرسشو بهم داده بودی ؟ (البته توی بلاگ اسکای نبود) کاش اون رو هم ادامه میدادی می نوشتی مطالب اونجا هم خوندنی بود
رضاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بیا تا رج بزنیم مشق شب های بارانی را از ابتدای اولین گریه ی من تا انتهای رخوت دردهای منجمد شده بنشینیم تا سکون سردی انتظار دریچه ها را از بارش نشانه بگیرد بیندیشیم امشب به کدامین ترانه ی غربت نزدیک تریم؟ بار حرف های ناگفته را به گوش باران بخوانیم و تا صبح آفتابی شویم این طلوع بی شک ماندنیست
ماشهروندان در کمال آرامش وراحتی وخیال راحت در کنار یکدیگر کاملا مهربانانه زنگی میکنیم واز حقوق شهروندی خود بهره میبریم وامرار معاش میکنیم کسی سر دیگری راکلاه نمیگذارد اگر هم بگذارد برای این استکه گرما رابه اوببخشد جوانها هرکدام با شغلی مشغولند فرق نمی کند شهروندان مذکر یا مونث همه امنیت کامل جانی وروانی دارند وهمگی باهم بر سر سفره نشسته وکیک زرد میخوریم تا به هسته اش برسیم ما شهروندان...
چی بگم والا..این روزا آدما و رفتارهاشون هاشون..کارها و سرگرمی هاشون همه خسته کننده و فرسایشی شده!!
جالبه من دو روزه آپ کردم..اما برای پست بابالنگدراز کامنت گذاشتی!بهرحال مرسی! :) کریسمس خوبی بود..تا اون جایی که تونستم خصوصی برای خودم برگزارش کردم و اونو گرامی داشتم!..لااقل بهانه خوبی بود برای کمی ذوق و شوق که داره محو می شه!!
رضای خوبم اینکه نتونستی به قول خودت پیغام متن رو بگیره دلیلش اینه که زیادی مشغله ی فکری داری چیز پیچیده ای نبود یه سوال و جواب کوتاه با خودم و خودم اگه دقت میکردی میشد با خودت و خودت به هر حال پیش میاد راستی قصه پنجه وارونه رو شنیدی؟ یه کوچولو تو پارک سر راهم سبز شد و یه جورایی منو یاد اون قصه انداخت . منم کردمش یه نقل کوتاه و زدم تو وب خواستی بیا بخون . اگه بدونی چه ناز بود. هنوزم قیافه ی معصومش و زنگ صداش تو گوشمه کاش بزرگ نمیشدیم زضا کاشششش میبوسمت عزیزم . فعلا
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اتفاقن المنت لله که در میکده باز است و اینکه گفتم حقیقت نه مجاز است.
عرق این میکده ها ناب نیست ، توش پر کدئین و دیازپام هست
این عرقا مفت گرونه!!
خب راستش را بخواهی مردم شهر سرشان به تهشان چسبیده است! چسبیده است که چسبیده است! من که ته ندارم چه کنم؟!
ما ...شهرمندان
نفهمیدم (=
مترسکان بازیچه دستند. از خود اراده ندارند
انها سرگرم اند به شهوت و آلت و تن فروشی
آیا ندیده ای در بالماسکه این مترسکان چگونه آدم نمایی را تمرین می کنند
و این زنگوله ها که به صدا در می ایند نوید از راه رسیدن گله ای دیگر از این خران را می دهند
و تف به ساحران که هیچ معجزه ای در آستین نگه نداشته اند
می شناسم بوف کوری را که در ویرانه های شهر می میگسارد
چن ماه پیش توی بلاد کفر بلغارستان بودم !! در مدینه الفساد سوفیا !!!!!
این سوفیا از وقتی که می رسی توی فرودگاه بیشترین چیزی که جلب توجه می کنه نقاط برجسته و نیمه عریان شده ی نسوان است !!
به قول "ف.م.سخن" دیگه از تبرج گذشته بود و خود برج بود !!
یه روز از یکی از دوستان بلغاری که همراهم بود و از قضا هم ضعیفه ای بود زیبا روی !! سوال کردم چرا ملت اینجا اینقده س ک سی هستن ؟ توی اروپای غربی اینجوری نیس !!
با لبخندی مرموز جواب داد :
ایتز بیکاز آف ودکا !!
از اون روز همش فکر می کنم که اگه حافظ هم بلغاری بود و شیراز معدن لب لعل و کان حسن و ودکا و ...
حالا حکایت دست نوشته ی زیبای تو هستش که این قوم را با قوم لوط در محک قیاس می بری ...
عکس گذاشتی؟...من که نمی بینم):
اگر امشب سما صاف و منیر است...
عجب منما که حالی بی نظیر است...
بهین عیــــــــــــدی از ان اعیاد زیبا
میان شیعیـــــــــان عید غدیر است...
و.............
امیدوارم هر روزت پر باشه از
یاد علی ؛عشق علی؛لطف علی. همین
ـــــــــــــــــــ
تاااااااااا دوباره[گل]
عکس کو پس؟؟
انتهای هوس هایی که آتش جهنم منتظر آن هاست.....
به روزم رفیق
سلام
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
اولا که ما.... شر مردمان.
دوما : چه حالی داد وقتی چند بار با لگد زدم به قبر حافظ .
تمدن به ما نمی اد.ملت عاشق خط و ربط نداند.
شما ... شهروندان ؟ خب بگو ببینم چیکار کردین مگه ؟ :دی
سلام آقا رضا
میگم یادته قبل از ساخت این وبلاگ یه وبلاگ دیگه به همین آدرس ساخته بودی و آدرسشو بهم داده بودی ؟ (البته توی بلاگ اسکای نبود) کاش اون رو هم ادامه میدادی می نوشتی مطالب اونجا هم خوندنی بود
وقتت خوش
بی چکمه بی کلاه به روز شده.
سلام داداچ
عکست واسه من باز نشد
یعنی نمیشه
چیکارش کنم ؟
آیا ؟ (نیش)
الان از وبلاگ پدر خوانده میام
هنوز تحت تاقیر اون متنشم
ما همه فاحشه باکره ایم !!!
تاثیر نه تاقیر !!
تک بیر!
دعوت شدم اینجا..از طرف دمدمی ها...
دوباره نیومد عکسی...
رضاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بیا تا رج بزنیم مشق شب های بارانی را
از ابتدای اولین گریه ی من
تا انتهای رخوت دردهای منجمد شده
بنشینیم تا سکون سردی
انتظار دریچه ها را از بارش نشانه بگیرد
بیندیشیم امشب به کدامین ترانه ی غربت نزدیک تریم؟
بار حرف های ناگفته را به گوش باران بخوانیم و
تا صبح آفتابی شویم
این طلوع بی شک ماندنیست
واقعا ..
ویران شود ...
ماشهروندان در کمال آرامش وراحتی وخیال راحت در کنار یکدیگر کاملا مهربانانه زنگی میکنیم واز حقوق شهروندی خود بهره میبریم وامرار معاش میکنیم کسی سر دیگری راکلاه نمیگذارد اگر هم بگذارد برای این استکه گرما رابه اوببخشد جوانها هرکدام با شغلی مشغولند فرق نمی کند شهروندان مذکر یا مونث همه امنیت کامل جانی وروانی دارند وهمگی باهم بر سر سفره نشسته وکیک زرد میخوریم تا به هسته اش برسیم ما شهروندان...
ما که هم پالگی شما نبودیم!
به روزم هم پیاله
سلام
عکس نداره برا منننننننننننننننننننننن
سلام خسته روزگار نباشی..
چی بگم والا..این روزا آدما و رفتارهاشون هاشون..کارها و سرگرمی هاشون همه خسته کننده و فرسایشی شده!!
جالبه من دو روزه آپ کردم..اما برای پست بابالنگدراز کامنت گذاشتی!بهرحال مرسی! :)
کریسمس خوبی بود..تا اون جایی که تونستم خصوصی برای خودم برگزارش کردم و اونو گرامی داشتم!..لااقل بهانه خوبی بود برای کمی ذوق و شوق که داره محو می شه!!
رضای خوبم
اینکه نتونستی به قول خودت پیغام متن رو بگیره دلیلش اینه که زیادی مشغله ی فکری داری
چیز پیچیده ای نبود یه سوال و جواب کوتاه با خودم و خودم
اگه دقت میکردی میشد با خودت و خودت
به هر حال پیش میاد
راستی قصه پنجه وارونه رو شنیدی؟
یه کوچولو تو پارک سر راهم سبز شد و یه جورایی منو یاد اون قصه انداخت . منم کردمش یه نقل کوتاه و زدم تو وب
خواستی بیا بخون . اگه بدونی چه ناز بود. هنوزم قیافه ی معصومش و زنگ صداش تو گوشمه
کاش بزرگ نمیشدیم زضا کاشششش
میبوسمت عزیزم . فعلا