عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

شب و شراب

 

آسمان حسرت یک ستاره

نقش میبندد به دامن

باز شب شد...

تاسحر راه دوریست

مرغ فرتوت حقگو

ناله در چنته اش نیست

میر شب امر فرمود

قربةً حق، برای رهایی

شب و شراب حلال

      

دل دل نکن...، بنوش

برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ، روی آن کلیک کنید

 

مضیح

 

مترسک ها همیشه همینجور بودن، ...یه چوب خشک بی خاصیت که حتی کلاغا بعد از یه مدت پی به بی مصرف بودن اون میبرن و سرو کولشو به گوه و فضله میکشن...، مگه لولو سر خرمن باس شاخو دم داشته باشه...؟!

 

یه چیزو خبر داری نَس ناس...

این مزرعه کسو کار نداره ، شده مثه جـ...نده خونه های حَلب، صاحابش جدی جدی مرده...، سقط شده...، رفته به لعنت یزید .

بیشین تماشا کن...، خروس خون نرسیده مترسکو رو آتیش کباب میکنن.