حالا ما یه چی تعریف میکنیم ، شومام لابد باس بهمون بخندین...
آیة الله خمینی وقتی که میخواست قطعنامه صلح رو قبول کنه گفت : این کار واسم در حکم خوردن جام زهر هست .
راستم میگفت بنده خدا...، یه سال بیشتر زمان نبرد ، مریض شد ، افتاد تو رختخواب و مرد .
سخت بود... ، خیلی سخت بود ، اون همه ایده ئالی که داشت به باد فنارفت ( حالا کاری نداریم که ایده ال های معقولانه ایی داشت یا نه )
من... بعد از این همه سال، تازه امشب معنی جام زهر رو با گوشت و پوست درک کردم.
موقعه ایی که مجبور شدم به دوست دختر و معشوقه قدیمی بگم : فلانی تو باید ازدواج کنی و دو ساعت تموم در نهایت جاکشی براش درباره مزایای ازدواج با یه نفر دیگه صحبت کردم !
پ.ن: آدم دیوس و آبلوموف صفت مگه شاخ و دمب داره...
مترسک ها همیشه همینجور بودن، ...یه چوب خشک بی خاصیت که حتی کلاغا بعد از یه مدت پی به بی مصرف بودن اون میبرن و سرو کولشو به گوه و فضله میکشن...، مگه لولو سر خرمن باس شاخو دم داشته باشه...؟!
یه چیزو خبر داری نَس ناس...
این مزرعه کسو کار نداره ، شده مثه جـ...نده خونه های حَلب، صاحابش جدی جدی مرده...، سقط شده...، رفته به لعنت یزید .
بیشین تماشا کن...، خروس خون نرسیده مترسکو رو آتیش کباب میکنن.