کان قلبی |
در روزگاری که از واپسین الگو «موج سوم» ، «پایان تاریخ» و «برخورد تمدنها» سخن میگویند؛ در روزگار حاکمیت «بازار» و «جهانی شدن بی روح» که قوانین خود را به جوامع بشری تحمیل میکند؛ روزگاری که بنیادگرایی، با همه انواعش، معنویت را به عقب رانده و همه جا بذر کینه پاشیده است، ابنعربی در میانه های سن کهولت، نفسی در کالبد تهی میدمد و نوای دلنشین عشق و دوستی را به گوش میرساند. مذهبی که در آن مسجد ،صومعه ،دیر و بتکده و چراگاه غزالان همه به یک حقیقت اشاره میکنند. لقد کنت قبل الیوم انکر صاحبی اذا لم یکن دینی الی دینه دانی لَقَد صار قَلبی قابِلا کل صُورة فَمَرعی لغزلان و دیر الرُهبانِ وبیت لاوثان و کعبة طایف وَالواح تورات و مصحف قرآن ادین بدین الحب انی توجهت رکائبة فالحب دینی و ایمانی ترجمان الاشواق فی غزل والنسیب قبل از عشق دوست را بد میگفتم آخر دینم با دین او یکی نبود و حالا قلبم سرا پرده ی صورتها شده چراگاه غزالان وحشی شده صومعه ای راهبان ترسا شده هم معبد بت پرستان شده و هم کعبه ی وصال حاجیان شده قلبم صورتی از الواح مقدس تورات و بازتاب کتاب قرآن شده مرا به هرسو میکشد دین من عشق شده مرکب عشق مرا به همه جا خواهد برد این صورتها، ایمان و مذهب من شده حاشیه ایی بر متن 1- شاید اگر به جای متن عربی از برگردان آن به انگلیسی و به این صورت استفاده میکردم My heart is receptacle of all forms: wherever its steed my take me.
ظاهراً آنچه در درجه ی اول اهمیت قرار دارد گوینده سخن است و پیام و محتوای نوشته از اهمیتی به مراتب کمتر برخوردار است. 2- اگرچه هر انسانی مختار و آزاد به داشتن نوع بینش و اعتقادات خاص خود میباشد، اما از دوستان وبلاگ نویسم که اهل قلم و نوشتن و مطالعه میباشند توقع بیشتری داشتم. ما اعراب را به خاطر داشتن تعصبات کور قبیله ایی مذمت می کنیم ولی گویا خودمان بیشتر در این دام ناسیونالیسمی مضحک باستان پرستی گرفتار هستیم.
3- سخن را بشنوید و نگویید که چه کسی می گوید، ببینید چه می گوید !!!
|