۰۶

 

اگه میشد...، اگه میشد...

یه شب همین وسط بساط میکردیم...، دست دور کمر لب رو لب کام پشت کام

بوسه بدون نفس کشیدن... بدون فرصت بازدم... آخرین دم بدون بازدم ...

...یا حق گفتن ، یک نفس رخ در رخ عطار نیشابوری روبروی حجره مردن