شایقه و معبدهای ژوکر

 

1)

آهای ...

خدای کفار و فواحش

امشب خلاف عرضو مَشیت

بنده شیطانم

سرسپرده ابلیس

خادمِ اهریمنم 

شیطان هم اسیرتوست 

پس...

بنده ی بنده ات 

میشود همان غلام تو

 

2)

مستم و یاوه گو

...نه شرم باد

اوج مستیم

باز بنده، بندی توام

به حرمت شراب

دست بوس درگه توام

 

3)

خدای با عَصا و بی رَسَن 

تمام فره گان...

و مُغچگان و خیل موبدان 

اُلَمپ با تمام هستیش

زئون و قصه های کذب آن

مسیح و خائنین دیر رُزمِری

تمام ایزدانِ کل کائنات 

غُلام و بندی سِتاد آسمانیند

 

4)

خدای صاحب علم و خانقاه

الهه ستبر سنت پیتر

حرارت مِنوریا مقابل مُغاربه

بیا دو دست من ببین

دروغگو دست چپ ... ،

تسبیح صوفیان دارد

راستگو دست شاهدم ... ،

آب انگبین دارد

 

5)

های...، های

خدای همه روسپیان و عفریتگان

اینها که میخوانی

استعاره و تشبیه نیست

شعر و ترانه نیست

که من نه وزن دانمو نه قافیه

فقط کمی مَسخ مَسکه ها شدم

یعنی که امشب

خیلی ساده

مستِ مَستم

 

6)

خدای نازنینِ خوب

امشب خیک معده را

به یک لیتر شراب ناب بسته ام

تا به مستی و طرب دمی

روی نعش مردگان و قُدسیان

رطل و رقص عاشقانه سر کنم 

 

7)

هاااااااااااااا ...

این بوی گند از دهان من است

بوی انگور فاسد ...

همان انگوری که خالص بود

به آن سوگند میخوردی

فراموش کردی خدا ... ؟!

به عصر به تین

به برق سیف مسلمین

مدام سوگند میخوری

و تا به شب که میرسد

تمام عهدها زیر تازیانه ات

خورد میشود

مثـل یک حـباب روی آب

پوچ، ...پوک سوت میشود

 

8)

های عفریته جان ...

جا پا همه خدایگان

امشب ...

      بزن

          بچرخ

                برقص

مثل هرزه ها

چَنگ بزن ... ، چنگ بگیر

روی سیم های وجودم

ضرب بگیر ، ...

بخند و بلیس

خنده های نجس ساز کن

تا با آن جهانشاهی کنم

 

9)

وای عفریتکِ من ...

چکه چکه  اشکریز شراب

رو  لب های عنابی تو

بعد رد ماتیک قهوه ایی

رو صورت زمخت من

ادامه ریزش شراب

تا عمق تاج سینه ات 

چرخش نگاه کثیف من

رو اندام بی نقاب تو

 

10)

شایقه، مثل یک گیاه هرز

دور پای تو ...

رشد میکنم ، شاخه میزنم 

عاقبت

    زیر پای تو

              چرخ میزنم

            گیج میزنم

                نشئه میشوم

بی خـود از خـدای بی زبان

هو اناالصفات میزنم

Once again عاشـق قـمار مـیشوم

زیر زُلفِ هایSpiraled، خواب میروم

 

11)

های... های

این تن سیاه من

با لب کبود تو

مثل چرسیان و بنگیان

هردو، سست میشویم

از شوری عرق...

خیسی بدن

هردو گیج میشویم

نعش و نشئه میشویم

 

12)

وقت سرخوشی

ساز دیگری بیار

کوک دیگری بزن

عشوه کن، کمی برقص

نه هُوَ، نه من و نه خـدا

از چشای هیز تو که هی مدام

خیس میشود ...

از گریه های بی امان

رسم و قاعده نخواست

ول کن این مزخرفات شرعیه

بعد از این خوشکلک

دختر میون قاب آینه

وقتی لش شدی

روی صندلی جلو

عربده بزن...

بگو...

بگو...

هیچ ترتیبی و آدابی مجو

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

 

13)

عاقبت آخر قصه میرسه؟!

فاحشه میره خونه...؟!

چندساعتی که بگذره

مریمِ مَجْدَلیهِ و ...

یک قصه ی نو و تازه

مجدلیه و ...

یک دور باطل و تکرارِ تکرار

 

14)

یک تیکه ی ناب دیگه

پارتیتو پاره ایی روی دیوار

ThReE…tWo…OnE

فا  دو  می  دو  ر

سل و فا و می

بی وفا نرو ...

سی  دو  رِ دو  می 

یک دمی بمان

چَنگو... لا... دو گام

یک شبی چو ما

بی خدا بمان

ربع پرده  را، بی خدا بخوان

 

شب / اثر کرتنی جردن / آکریلیک و گواش

 


سیّد محمّد رضا موسوی مشتاق

تهران ، باغ ســنگی

اردیبهشت 86