عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

۰۶

 

اگه میشد...، اگه میشد...

یه شب همین وسط بساط میکردیم...، دست دور کمر لب رو لب کام پشت کام

بوسه بدون نفس کشیدن... بدون فرصت بازدم... آخرین دم بدون بازدم ...

...یا حق گفتن ، یک نفس رخ در رخ عطار نیشابوری روبروی حجره مردن

 

۰۷

 

ذهن این افکار مثل خر در گل گیر کرده...

میچرخه میچرخه میرقصه میگرده پرتاب میشه هروله میکشه نعره میکشه و باز میره تمام گوشه کنار گذشته و امروز و آینده رو سرک میکشه ...

میخواد یه آلتر ناتیو یه جایگزین پیدا کنه تا رگتو بزنه ریشتو خشک کن، مهر باطل بزنه رو سینت

...

...میزنه؟!...ها... تو بگو.... بگو ... بالاخره میزنه...؟!